زمستان می رود و رو سیاهی به مثلث بیق می ماند
غلامعلی بیگدلی غلامعلی بیگدلی

 

 

 

یک بار دیگر بهمن ماه  فرا رسید و بازار مکاره رادیو تلویزیون های ماهواره ای فارسی زبان، برای چند روزی رونق گرفت، تفسیر ها و تحلیل ها، از همه نوع آن در سی وچهار سال گذشته به تکرار بارها دیده و شنیده شده است. امسال در آستانه سالگرد جشن هایی که به دهه فجر! معروف شده است، یکی از معماران انقلاب اسلامی در گذشت و به پاس خدمات شایان ولی کم سر وصدایش! در نابودی ایران، در مقبره آیت الله خمینی  رهبر انقلاب مدفون گشت. البته بهتر است گفته شود او یکی از عمله! های استبداد نعلین بود.

 

حسن ابراهیم حبیبی، آخوند زاده ای از نسل ابوالحسن بنی صدر بود، هر دو حسن! بودند و کم ریش، سفید، صاف و بی مو و مدتی هم در سوربن! سُر! خورده بودند و به چشمان نکته بین آیت الله خمینی، دارای محسناتی! بودند. هر دو استادی داشتند که احسان نام داشت، همان احسان نراقی معروف به مزدوری برای همه فصول! آخوند زاده ای که ماه پیش در ایران درگذشت و رژیم با همه خدماتی که وی در طول این سال ها به آخوند ها کرد او را از دفن شدن در گور پدرانش محروم کرد.

 

گویند که احسان، از بهر این دو حسن! بورس هایی محسن! در زمینه جامعه شناسی در فرنگ دست و پا کرد. آن که وی را بوالحسن نامیدند، گرایش به اقتصاد داشت، همان گرایشی که به گفته پدر معنوی بوالحسن، امام راحل! مال خر! بود. حالا روشن نیست که امام راحل، چه رابطه ای میان خر! و آلات و ادوات این جانور بی آزار، با این بوالحسن! مرید مردم آزار خود یافته بود؟  حسن دیگر که به حسن زاغول! معروف بود گرایش به حقوق! داشت و صد البته تا آخر عمر حقوق بگیر دستگاه استبداد آخوندی ماند. بسیاری بر این باورند که پا های امام راحل! بر دوش های این دو حسن! استوار بود و او هر چه در ایران کرد  از دوش های این دو حسن! انجام داد.

 

در آغاز که آیت الله خمینی سر از پاریس در آورد، این حسنک! که بعد ها وزیر و معاون رؤسای جمهور اسلامی هم شد، در آشپزخانه مسئولیت تشخیص امر حلال و حرام را به عهده داشت. خودش گفته بود که بیش از نه سال می شود که در فرانسه لب به گوشت! نزده است.

حسنک دروغ می گفت و مانند همه مقلدین! تقیه می کرد. کیست که نداند در فرانسه با این همه جمعیت مسلمانی که همیشه در آن یافت می شود، تعداد قصابی های حلال کُش و حلال فروش که اتفاقاً ارزان هم می فروشند کم نیستند

 

یک بار هم محمد علی رجایی، همان گروهبان اخراجی نیروی هوایی که بجرم لواط! ازارتش آریامهر! اخراج شده بود برای دستبوسی حضرت امام راحل! به پاریس آمده بود، او هم جّو گیر شد و به زنش گفته بود که یکماه است گوشت نخورده وتنها نان و شیر می خورده است. بعداً گفته شد که به همین دلیل، به یک بیماری پوستی مبتلا شده بود و خارشی در جای نامناسبی از بدن، او را می آزرده است، بطوریکه  آرام و قرار را از وی سلب کرده بود. ناچار به کمک صادق قطب زاده، یکی از اعضای اصلی مثلث بیق! در پاریس به یک پزشک مسلمان مراجعه کرده بود و قس علیهذا.

 

رجائی، بعد ها نخست وزیر و رئیس جمهور شد و سپس در انفجار ساختمان نخست وزیری دود شد و به هوا رفت، همسرش را مانند غنائم جنگی تقسیم کردند و به صیغه گی محسن رضائی، از الوار! مسچد سلیمان در آمد، همان که  فرمانده سپاه پاسداران بود، همان کسی که چند سال بعد به محسن بی ناموس! مشهور گشت، بیچاره رجائی! که به برکت حلال و حرام، هم آن جایش به خارش افتاد و هم اختیارناموسش را به یک بی ناموس! دادند. 

 

بعد ها ابول بنی صدر، ابراهیم یزدی و صادق قطب زاده به مثلث بیق! شهرت یافتند ولی حسن ابراهیم حبیبی، را در مثلث نگنجاندند و گرنه مربع بیحق! به دست می آمد.

 

از اضلاع مثلث بیق، ابول حسن بنی صدر، فرزند نوکر همدانی شرکت نفت انگلیس، در یک ساختمان متروکه، دولت فرانسه در حومه پاریس برای فرار از سرمای زمستان، کرسی گذاشته و از زیر لحاف، انقلاب اسلامی در هجرت! را اداره می کند. ابراهیم یزدی، تبعه و ماًمور آمریکایی ها وعامل اصلی تیرباران ارتشی ها ، حال و روز خوشی ندارد و منتظر الموت نشسته است. قطب زاده، قاف! این بیق! دارنده پاسپورت اهدایی حافظ الاسد و ماًمور شوروی ها،  در همان ماه های نخست انقلاب به تیغ امام راحل گرفتار آمد و سر خود را باخت.

 

هر بار که بهمن ماه فرا می رسد، مردم بخت برگشته ایران به یاد مثلث بیق و بیق های دیگری چون حسن ابراهیم حبیبی، می افتد که کشور را به روز سیاه نشاندند و با کمال بیشرمی هنوز هم دست از سیاهکاری بر نمی دارند.

هفدهم بهمن ماه 2013


February 5th, 2013


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
مسایل بین المللی